English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1948 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
deferred printing U خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
propagation delay U 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
throughput U نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
Manchester coding U و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
holds U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
hold U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
gray code U سیستم کدگذاری که نمایش دودویی اعداد ورودی فق با یک بیت از یک عدد به عدد دیگر در زمان تغییر میکند
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
penetrometer U وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
reference U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
references U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timing disc U علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
scheduling U زمان بندی
attack timing U زمان بندی تک
scheduling queue U صف زمان بندی
timing U زمان بندی
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
times U اندازه گیری زمان یک عملیات
timed U اندازه گیری زمان یک عملیات
drop down menu U منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
event scheduling U زمان بندی رویدادها
non scheduled U زمان بندی نشده
time table U جدول زمان بندی
project schedule U زمان بندی پروژه
valve timing U زمان بندی سوپاپ
dynamic scheduling U زمان بندی پویا
schedules U زمان بندی کردن
scheduled U برنامه زمان بندی
scheduled U زمان بندی کردن
schedule U زمان بندی کردن
scheduling algorithm U الگوریتم زمان بندی
schedule U برنامه زمان بندی
schedules U برنامه زمان بندی
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
schedule maintenance U نگهداشت زمان بندی شده
schedules U برنامه زمان بندی فهرست
scheduled U برنامه زمان بندی فهرست
schedule U برنامه زمان بندی فهرست
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
transmissions U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
transmission U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
Comparison with other countries is extremely interesting. U مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
mileage on departure [arrival] U اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
ecl U طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
bandwidth U اندازه دادهای که در طول یک کابل یا کانال یا رسانه دیگر قابل ارسال است
hazards U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
geochronometry U اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
synchronous U شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
speed U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speeds U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speeding U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
sample size U تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
circuits U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
isochronous network U شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
temporarily U برای زمان مشخص یا نه همیشه
sag U ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
sagged U ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
to have done U برای کسی [دیگر] انجام دادن
sags U ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
check out time U زمان لازم برای تخلیه محل
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time U زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
access time U زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
raise a fuss <idiom> U قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
cross assembler U ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
engineered performance U زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
storage U ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
developments U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
wordprocessing U شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
metacompilation U کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
times U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
time fire U مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
data movement time U زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
clocks U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
part U قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
reference U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
bridge U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridged U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
bridges U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
references U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
motherboard U که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
synchronous U . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clocks U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
transients U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transient U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
overhead U مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
nomogram U سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
spanning U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1معنی لغت overfit
1olivine
1incentive
1A hero can affect on the people.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com